آلفرد آدلر، عضو اصلي گروه كوچك روانپزشكاني بود كه چهارشنبهها بعد از ظهر براي بحث كردن درباره مسايل روانشناختي، در منزل فرويد گردهم ميآمدند. بعد از اينكه بين فرويد و آدلر اختلافات نظري و شخصي ايجاد شد، آدلر محفل فرويد را ترك كرده و نظريه مخالفي را مطرح كرد كه به روانشناسي فردنگر معروف شد.[1]
روانشناسي آدلر، نوعي روانشناسي اجتماعي است كه نسبت به نوع انسان ديدگاه مثبتي دارد. آدميان همواره در حال "شدن" هستند و طي آن به سوي آن دسته از هدفهاي خيالي كه ميانديشند به برتري آنها منتهي خواهد شد، حركت ميكنند.[2]
امكان تغيير در مشاوره آدلري
درمان بر اثر مكتب آدلر، بر اين فرض استوار است كه مراجع زندگي خود را با شيوه زندگي غلط طراحي و هدايت كرده و بنابراين در ايجاد علاقه اجتماعي شكست خورده است. در نتيجه وظيفه درمانگر اين است كه به مراجع كمك كند تا نظر عينيتري از واقعيت داشته باشد و علاقه اجتماعي فعالتري را در او به وجود بياورد. حاصل درمان اين خواهد بود كه مراجع نه تنها رفتار خود را درك ميكند، بلكه درمييابد كه او قادر است زندگي خود را از طريق شيوههاي ارضاكنندهتري هدايت نمايد. در حالي كه درك او تغيير مييابد، اعمال و رفتارش نيز دگرگون ميشود.[3]
فرايند مشاوره آدلري
چون درمانگران آدلري نسبت به فرد و مسايل او نگرشي اجتماعي دارند، از اينرو، ميتوانند در مقام مشاوره و والدين و معلمان به بهترين وجه انجام وظيفه كنند. درمانگران آدلري با استفاده از شيوهاي تحليلي و غايتانگار، يعني بررسي مقاصد و هدفهاي نهايي رفتار، سعي ميكنند به هدفها و انتظارات خود دست يابند.[4]
1. رابطه: مشاوران آدلري، رابطهي خود را با مراجع يك نوع همكاري ميدانند. رابطه گاهي اوقات در يك قرارداد نوشته ميشود. اين قرارداد، اهداف فرايند مشاوره و مسئوليتهاي هر يك(مشاور و مراجع) را مشخص ميكند. بنابراين، مشاور از رابطه به عنوان يك شيوهي حمايتكنندهاي كه بر روي نقاط قوت بهجاي نقاط ضعف و تشويق بهجاي تجزيه و تحليل تأكيد ميورزد، استفاده ميكند.
2. درك: پيروان آدلر، شيوهي زندگي را به عنوان بنايي شخصي كه بر ادراكات، باورها و احساسات فرد استوار است، تلقي ميكنند. بنابراين، مرحله دوم مشاوره دربرگيرندهي رشد و تعمق(براي مشاور و مراجع) در درك شيوه زندگي مراجع و گفتگو با او در اين مورد است. تمركز، همواره بر "چارچوب مرجع" مراجع و اهداف او ميباشد. هنگامي كه مشاور شيوهي زندگي مراجع را درك ميكند، آنوقت ميتواند به مراجع كمك نمايد تا او نيز درك نمايد كه چگونه شيوهي زندگيش تحت تأثير باورها و اعتقادات اساسي قرار گرفته است.[5] عوامل سنجش سبك زندگي عبارتند از:
الف. خاطرات گذشته: خاطرات گذشته، اطلاعاتي در مورد سبك زندگي مراجعان در اختيارمان ميگذارند. پيروان آدلر، در جمعآوري خاطرات گذشته سعي ميكنند حداكثر جزئيات را بگيرند و به همين منظور سوالات مختلفي مطرح ميكنند. به نظر آدلر، خاطرات بهطور اتفاقي به ياد نميآيند؛ مردم همواره خاطراتي را به ياد ميآورند كه در زندگي آنها موثر بودهاند. معمولا درمانگران پيرو آدلر در طول درمان از خاطرات قديمي مراجعان ميپرسند و آن را به شروع درمان محدود نميكنند. به نظر آدلر اگرچه خاطرات جديد نيز مفيدند ولي خاطرات قديمي مثل خاطرات 4 يا 5 سالگي از همه مفيدترند، چون به زمان تثبيت سبك زندگي نزديكترند. در تحليل خاطرات بايد ببينيم چه موضوعاتي مضمون اصلي خاطره را ميسازند. وضعيت مراجع در خاطره نيز مهم است. بايد ببينيم آيا وي در آن وضعيت مشاركت دارد يا فقط ناظر است. توجه به احساسات مطرح شده در خاطره و هماهنگي آنها نيز مهم است.
ب. روياها: پيروان آدلر در سنجش سبك زندگي، به روياهاي دوران كودكي و روياهاي تكرار شده اخير نيز توجه دارند. آنها در جريان درمان، مراجعان را تشويق ميكنند روياهاي خود را بيان كنند. به نظر آدلر، روياها هدفمند هستند و غالبا سبك زندگي و علاقه و ترسهاي شخص در آينده را نشان ميدهند. نمادهاي روياها در درمان آدلر معاني ثابت و واحدي ندارند. فهميدن يك رويا منوط به شناخت خواببيننده است.[6]
3. بينش: مشاور پيرو آدلر، همراه با احساس همدلي و پذيرش، مواجهه نيز ميكند. او مراجع را با اشتباهات اساسي، اهداف اشتباه، رفتارهاي مبتني بر شكست خود و باورهاي محدودكنندهاش مواجهه ميكند. اين مواجهه به مراجعان كمك ميكند تا تضادهاي ظاهري خود را حل كرده و اهداف اشتباه خود را تصحيح نمايند.[7] انواع اشتباهات اساسي عبارتند از:
· تعميمهاي افراطي، مثل "مردم دشمن ما هستند".· هدفهاي غلط يا غيرممكن مربوط به امنيت خاطر، مثل گفتن اينكه "من بايد همه افراد را مشعوف كنم" و يا "اين اقدام اشتباه موجب مرگم خواهد شد".· سوء ادراك از زندگي و نيازها و خواستها كه به صورت توهمات لمسي و بصري تجلي ميكنند، مثل اينكه "زندگي هيچ وقت به من فرصت نفس كشيدن نميدهد" و يا "زندگي بسيار دشوار است".· انكار ارزش خود و يا به حداقل رساندن آن، مثل گفتن اينكه "من كودن هستم" و يا "من شايستگي آن را ندارم".· ارزشهاي غلط، مثل اينكه گفته شود "شخص بايد اول شود حتي اگر پا بر دوش ديگران بگذارد".[8]
آدلر، درباره بصيرت نظر خاصي دارد. بصيرت، عبارت از شناختي است كه به عمل سازنده منجر ميشود؛ بصيرت مويد شناخت ماهيت هدف، ادراكهاي اشتباهي و پي بردن به شيوه زندگي توسط مراجع است. از طريق تمام تعبير و تفسير، درمانجو به بصيرتي نائل ميآيد كه در بهبود وضع و روحيه او موثر ميافتد.
4. بازآموزي و جهت دادن مجدد: در نظريه رواندرماني آدلر، رواندرماني يك امر تربيتي و تعاوني است كه به اقتضاي موقعيت، متضمن شركت يك يا دو درمانگر و يك يا چند نفر مراجع است. همزمان با تجزيه و تحليل، آموزش و جهتگيري مجدد هم انجام ميشود. تجزيه و تحليل و جهتگيري مجدد، پابهپاي هم، انجام ميگيرند و تفكيك اين دو فرآيند موجب ميشود كه آموزش پس از تجزيه و تحليل مشكل مراجع انجام گيرد و اين برخلاف عقيده آدلر و پيروان اوست. در تمام درمانها، با تشويق مراجع، چه با ملايمت چه با زور، جهت دادن را شروع ميكنند و آن را نافعترين عمل براي مراجع ميدانند. بازآموزي و جهتگيري مجدد هماهنگ با هدفهاي درمان صورت ميگيرد؛ بهطوري كه مراجع به آن هدفها برسد و انساني بشود كه احساس تعلق و برابري ميكند، پذيراي خود و ديگران است و متوجه شود كه "نيروي برانگيزنده" در درون خود اوست و او در چارچوب محدوديتهاي زندگي ميتواند سرنوشت خويش را تعيين كند و در نتيجه فردي اميدوار، خوشبين، داراي اعتمادبهنفس، باشهامت و مطمئن خواهد شد و ديگر علائم مرضي نخواهد داشت.[9]
اهداف مشاوره آدلري
فرايند رواني – آموزشي مشاوره آدلر داراي اهداف زير است:· پرورش علاقه اجتماعي· كاهش احساس حقارت و غلبه بر يأس· تغيير در ادركات و اهداف فرد· تغيير نگرش اشتباه كه زيربناي رفتار حتي رفتار قابلقبول و يا ارزشهاي در حال تغيير است· تشويق فرد براي تشخيص برابري خود با همرديفانش· كمك به او براي آنكه به فردي مشاركتكننده تبديل شود.[10]
تكنيكهاي مشاوره آدلري
طرفداران آدلر، معتقد هستند كه مراجع از يأس و فقدان شهامت و كمبود اعتمادبهنفس رنج ميبرد، بنابراين از اساسيترين تكنيكهاي درمان آن است كه با تشويق و تهييج و اميدوار كردن و ايجاد اعتماد، كار بازآموزي و جهتگيري جديد انجام گيرد. اجتناب درمانگر از توقعات بيجا از مراجع، ابراز ايمان و اعتقاد نسبت به مراجع و محكوم نكردن او موجب اميدواريش ميشود. اعتماد مراجع به شايستگي درمانگر، خودماني بودن، عشق و محبت درمانگر و توجه او به مراجع، گوش دادن همدلانه، همكاري صميمانه و احساس اينكه درمانگر او را درك ميكند، موجب ايجاد اميد و علاقمندي در مراجع ميشود. در عينحال درمانگر نبايد مراجع را بيش از اندازه تحت حمايت قرار دهد، يا او را لوس و كودك صفت كند، يا تن به وسوسه كارهاي بيربط بدهد و بالاخره نبايد خود را قرباني اتهامات مراجع كند. اغلب درمانگران نصيحت نميكنند، ولي پيروان آدلر آن را تا حدي كه ايجاد وابستگي نكند، تأييد ميكنند. درمانگر صرفا شقوق مختلف عمل را براي مراجع توصيف ميكند و مراجع خودش يكي از آنها را برميگزيند. اين نوع عملكرد موجب تقويت ايمان مراجع به خودش ميشود. اين صرفا يك فريب است كه درمانگر به اينكه نظام او هيچگونه جهتگيري ارزشي ندارد، اعتقاد پيدا كند؛ روي اين اصل بايد از تلقين اخلاقيات و ارزشها خودداري كند. ممكن است صحبتها حول امور مفيد و غيرمفيد، سازنده و غيرسازنده، موثر و غيرموثر دور بزند ولي نبايد به آنها برچسب خوب و بد زده شود. با اين شيوه، درمانگر با ارزشهاي اجتماعي مراجع مقابله ميكند، به او كمك ميكند تا معنا و مفهومي بدانها ببخشد و نظرش را نسبت به زندگي تغيير دهد. تكنيكهاي پالايش رواني، بروز احساسات و اعتراف، علاوه بر آنكه به مراجع فراغت خاطر ميدهند، ممكن است نشانه آن باشند كه آيا مراجع ميتواند به درمانگر اعتماد كند يا نه.[11]
[1]. فيست، جس و فيست، گريگوريجي؛ نظريههاي شخصيت، ترجمه يحيي سيدمحمدي، تهران، روان، 1386، چاپ دوم، ص 82.
[2]. ساعتچي، محمود؛ نظريههاي مشاوره و رواندرماني، تهران، ويرايش، 1379، چاپ اول، ص 24.
[3]. شيلينگ، لوئيس؛ نظريههاي مشاوره، ترجمه خديجه آرين، تهران، اطلاعات، 1386، چاپ ششم، ص 108.
[4]. شفيعآبادي، عبدالله و ناصري، غلامرضا؛ نظريههاي مشاوره و رواندرماني، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1386، چاپ سيزدهم، ص 100.
[5]. شيلينگ، لوئيس؛ نظريههاي مشاوره، پيشين، ص 109.
[6]. شارف، ريچارد.اس؛ نظريههاي رواندرماني و مشاوره، ترجمه مهرداد فيروزبخت، تهران، رسا، 1381، چاپ اول، ص 156.
[7]. شيلينگ، لوئيس؛ نظريههاي مشاوره، پيشين، ص 110.
[8]. شفيعآبادي، عبدالله و ناصري، غلامرضا؛ نظريههاي مشاوره و رواندرماني، پيشين، ص 102.
[9]. همان، ص 104.
[10]. شيلينگ، لوئيس؛ نظريههاي مشاوره، پيشين، ص 111.
[11]. شفيعآبادي، عبدالله و ناصري، غلامرضا؛ نظريههاي مشاوره و رواندرماني، پيشين، ص 104.
معصومه ابوالفتحي
پژوهشكده باقرالعلوم
منبع: تالار وانشناسي و مشاوره آنلاين ازدواج خانواده تحصيلي همياري ايران - روند مشاوره آدلري و تكنيك هاي آن
آلفرد آدلر، عضو اصلي گروه كوچك روانپزشكاني بود كه چهارشنبهها بعد از ظهر براي بحث كردن درباره مسايل روانشناختي، در منزل فرويد گردهم ميآمدند. بعد از اينكه بين فرويد و آدلر اختلافات نظري و شخصي ايجاد شد، آدلر محفل فرويد را ترك كرده و نظريه مخالفي را مطرح كرد كه به روانشناسي فردنگر معروف شد.[1]
روانشناسي آدلر، نوعي روانشناسي اجتماعي است كه نسبت به نوع انسان ديدگاه مثبتي دارد. آدميان همواره در حال "شدن" هستند و طي آن به سوي آن دسته از هدفهاي خيالي كه ميانديشند به برتري آنها منتهي خواهد شد، حركت ميكنند.[2]
امكان تغيير در مشاوره آدلري
درمان بر اثر مكتب آدلر، بر اين فرض استوار است كه مراجع زندگي خود را با شيوه زندگي غلط طراحي و هدايت كرده و بنابراين در ايجاد علاقه اجتماعي شكست خورده است. در نتيجه وظيفه درمانگر اين است كه به مراجع كمك كند تا نظر عينيتري از واقعيت داشته باشد و علاقه اجتماعي فعالتري را در او به وجود بياورد. حاصل درمان اين خواهد بود كه مراجع نه تنها رفتار خود را درك ميكند، بلكه درمييابد كه او قادر است زندگي خود را از طريق شيوههاي ارضاكنندهتري هدايت نمايد. در حالي كه درك او تغيير مييابد، اعمال و رفتارش نيز دگرگون ميشود.[3]
فرايند مشاوره آدلري
چون درمانگران آدلري نسبت به فرد و مسايل او نگرشي اجتماعي دارند، از اينرو، ميتوانند در مقام مشاوره و والدين و معلمان به بهترين وجه انجام وظيفه كنند. درمانگران آدلري با استفاده از شيوهاي تحليلي و غايتانگار، يعني بررسي مقاصد و هدفهاي نهايي رفتار، سعي ميكنند به هدفها و انتظارات خود دست يابند.[4]
1. رابطه: مشاوران آدلري، رابطهي خود را با مراجع يك نوع همكاري ميدانند. رابطه گاهي اوقات در يك قرارداد نوشته ميشود. اين قرارداد، اهداف فرايند مشاوره و مسئوليتهاي هر يك(مشاور و مراجع) را مشخص ميكند. بنابراين، مشاور از رابطه به عنوان يك شيوهي حمايتكنندهاي كه بر روي نقاط قوت بهجاي نقاط ضعف و تشويق بهجاي تجزيه و تحليل تأكيد ميورزد، استفاده ميكند.
2. درك: پيروان آدلر، شيوهي زندگي را به عنوان بنايي شخصي كه بر ادراكات، باورها و احساسات فرد استوار است، تلقي ميكنند. بنابراين، مرحله دوم مشاوره دربرگيرندهي رشد و تعمق(براي مشاور و مراجع) در درك شيوه زندگي مراجع و گفتگو با او در اين مورد است. تمركز، همواره بر "چارچوب مرجع" مراجع و اهداف او ميباشد. هنگامي كه مشاور شيوهي زندگي مراجع را درك ميكند، آنوقت ميتواند به مراجع كمك نمايد تا او نيز درك نمايد كه چگونه شيوهي زندگيش تحت تأثير باورها و اعتقادات اساسي قرار گرفته است.[5] عوامل سنجش سبك زندگي عبارتند از:
الف. خاطرات گذشته: خاطرات گذشته، اطلاعاتي در مورد سبك زندگي مراجعان در اختيارمان ميگذارند. پيروان آدلر، در جمعآوري خاطرات گذشته سعي ميكنند حداكثر جزئيات را بگيرند و به همين منظور سوالات مختلفي مطرح ميكنند. به نظر آدلر، خاطرات بهطور اتفاقي به ياد نميآيند؛ مردم همواره خاطراتي را به ياد ميآورند كه در زندگي آنها موثر بودهاند. معمولا درمانگران پيرو آدلر در طول درمان از خاطرات قديمي مراجعان ميپرسند و آن را به شروع درمان محدود نميكنند. به نظر آدلر اگرچه خاطرات جديد نيز مفيدند ولي خاطرات قديمي مثل خاطرات 4 يا 5 سالگي از همه مفيدترند، چون به زمان تثبيت سبك زندگي نزديكترند. در تحليل خاطرات بايد ببينيم چه موضوعاتي مضمون اصلي خاطره را ميسازند. وضعيت مراجع در خاطره نيز مهم است. بايد ببينيم آيا وي در آن وضعيت مشاركت دارد يا فقط ناظر است. توجه به احساسات مطرح شده در خاطره و هماهنگي آنها نيز مهم است.
ب. روياها: پيروان آدلر در سنجش سبك زندگي، به روياهاي دوران كودكي و روياهاي تكرار شده اخير نيز توجه دارند. آنها در جريان درمان، مراجعان را تشويق ميكنند روياهاي خود را بيان كنند. به نظر آدلر، روياها هدفمند هستند و غالبا سبك زندگي و علاقه و ترسهاي شخص در آينده را نشان ميدهند. نمادهاي روياها در درمان آدلر معاني ثابت و واحدي ندارند. فهميدن يك رويا منوط به شناخت خواببيننده است.[6]
3. بينش: مشاور پيرو آدلر، همراه با احساس همدلي و پذيرش، مواجهه نيز ميكند. او مراجع را با اشتباهات اساسي، اهداف اشتباه، رفتارهاي مبتني بر شكست خود و باورهاي محدودكنندهاش مواجهه ميكند. اين مواجهه به مراجعان كمك ميكند تا تضادهاي ظاهري خود را حل كرده و اهداف اشتباه خود را تصحيح نمايند.[7] انواع اشتباهات اساسي عبارتند از:
· تعميمهاي افراطي، مثل "مردم دشمن ما هستند".· هدفهاي غلط يا غيرممكن مربوط به امنيت خاطر، مثل گفتن اينكه "من بايد همه افراد را مشعوف كنم" و يا "اين اقدام اشتباه موجب مرگم خواهد شد".· سوء ادراك از زندگي و نيازها و خواستها كه به صورت توهمات لمسي و بصري تجلي ميكنند، مثل اينكه "زندگي هيچ وقت به من فرصت نفس كشيدن نميدهد" و يا "زندگي بسيار دشوار است".· انكار ارزش خود و يا به حداقل رساندن آن، مثل گفتن اينكه "من كودن هستم" و يا "من شايستگي آن را ندارم".· ارزشهاي غلط، مثل اينكه گفته شود "شخص بايد اول شود حتي اگر پا بر دوش ديگران بگذارد".[8]
آدلر، درباره بصيرت نظر خاصي دارد. بصيرت، عبارت از شناختي است كه به عمل سازنده منجر ميشود؛ بصيرت مويد شناخت ماهيت هدف، ادراكهاي اشتباهي و پي بردن به شيوه زندگي توسط مراجع است. از طريق تمام تعبير و تفسير، درمانجو به بصيرتي نائل ميآيد كه در بهبود وضع و روحيه او موثر ميافتد.
4. بازآموزي و جهت دادن مجدد: در نظريه رواندرماني آدلر، رواندرماني يك امر تربيتي و تعاوني است كه به اقتضاي موقعيت، متضمن شركت يك يا دو درمانگر و يك يا چند نفر مراجع است. همزمان با تجزيه و تحليل، آموزش و جهتگيري مجدد هم انجام ميشود. تجزيه و تحليل و جهتگيري مجدد، پابهپاي هم، انجام ميگيرند و تفكيك اين دو فرآيند موجب ميشود كه آموزش پس از تجزيه و تحليل مشكل مراجع انجام گيرد و اين برخلاف عقيده آدلر و پيروان اوست. در تمام درمانها، با تشويق مراجع، چه با ملايمت چه با زور، جهت دادن را شروع ميكنند و آن را نافعترين عمل براي مراجع ميدانند. بازآموزي و جهتگيري مجدد هماهنگ با هدفهاي درمان صورت ميگيرد؛ بهطوري كه مراجع به آن هدفها برسد و انساني بشود كه احساس تعلق و برابري ميكند، پذيراي خود و ديگران است و متوجه شود كه "نيروي برانگيزنده" در درون خود اوست و او در چارچوب محدوديتهاي زندگي ميتواند سرنوشت خويش را تعيين كند و در نتيجه فردي اميدوار، خوشبين، داراي اعتمادبهنفس، باشهامت و مطمئن خواهد شد و ديگر علائم مرضي نخواهد داشت.[9]
اهداف مشاوره آدلري
فرايند رواني – آموزشي مشاوره آدلر داراي اهداف زير است:· پرورش علاقه اجتماعي· كاهش احساس حقارت و غلبه بر يأس· تغيير در ادركات و اهداف فرد· تغيير نگرش اشتباه كه زيربناي رفتار حتي رفتار قابلقبول و يا ارزشهاي در حال تغيير است· تشويق فرد براي تشخيص برابري خود با همرديفانش· كمك به او براي آنكه به فردي مشاركتكننده تبديل شود.[10]
تكنيكهاي مشاوره آدلري
طرفداران آدلر، معتقد هستند كه مراجع از يأس و فقدان شهامت و كمبود اعتمادبهنفس رنج ميبرد، بنابراين از اساسيترين تكنيكهاي درمان آن است كه با تشويق و تهييج و اميدوار كردن و ايجاد اعتماد، كار بازآموزي و جهتگيري جديد انجام گيرد. اجتناب درمانگر از توقعات بيجا از مراجع، ابراز ايمان و اعتقاد نسبت به مراجع و محكوم نكردن او موجب اميدواريش ميشود. اعتماد مراجع به شايستگي درمانگر، خودماني بودن، عشق و محبت درمانگر و توجه او به مراجع، گوش دادن همدلانه، همكاري صميمانه و احساس اينكه درمانگر او را درك ميكند، موجب ايجاد اميد و علاقمندي در مراجع ميشود. در عينحال درمانگر نبايد مراجع را بيش از اندازه تحت حمايت قرار دهد، يا او را لوس و كودك صفت كند، يا تن به وسوسه كارهاي بيربط بدهد و بالاخره نبايد خود را قرباني اتهامات مراجع كند. اغلب درمانگران نصيحت نميكنند، ولي پيروان آدلر آن را تا حدي كه ايجاد وابستگي نكند، تأييد ميكنند. درمانگر صرفا شقوق مختلف عمل را براي مراجع توصيف ميكند و مراجع خودش يكي از آنها را برميگزيند. اين نوع عملكرد موجب تقويت ايمان مراجع به خودش ميشود. اين صرفا يك فريب است كه درمانگر به اينكه نظام او هيچگونه جهتگيري ارزشي ندارد، اعتقاد پيدا كند؛ روي اين اصل بايد از تلقين اخلاقيات و ارزشها خودداري كند. ممكن است صحبتها حول امور مفيد و غيرمفيد، سازنده و غيرسازنده، موثر و غيرموثر دور بزند ولي نبايد به آنها برچسب خوب و بد زده شود. با اين شيوه، درمانگر با ارزشهاي اجتماعي مراجع مقابله ميكند، به او كمك ميكند تا معنا و مفهومي بدانها ببخشد و نظرش را نسبت به زندگي تغيير دهد. تكنيكهاي پالايش رواني، بروز احساسات و اعتراف، علاوه بر آنكه به مراجع فراغت خاطر ميدهند، ممكن است نشانه آن باشند كه آيا مراجع ميتواند به درمانگر اعتماد كند يا نه.[11]
[1]. فيست، جس و فيست، گريگوريجي؛ نظريههاي شخصيت، ترجمه يحيي سيدمحمدي، تهران، روان، 1386، چاپ دوم، ص 82.
[2]. ساعتچي، محمود؛ نظريههاي مشاوره و رواندرماني، تهران، ويرايش، 1379، چاپ اول، ص 24.
[3]. شيلينگ، لوئيس؛ نظريههاي مشاوره، ترجمه خديجه آرين، تهران، اطلاعات، 1386، چاپ ششم، ص 108.
[4]. شفيعآبادي، عبدالله و ناصري، غلامرضا؛ نظريههاي مشاوره و رواندرماني، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1386، چاپ سيزدهم، ص 100.
[5]. شيلينگ، لوئيس؛ نظريههاي مشاوره، پيشين، ص 109.
[6]. شارف، ريچارد.اس؛ نظريههاي رواندرماني و مشاوره، ترجمه مهرداد فيروزبخت، تهران، رسا، 1381، چاپ اول، ص 156.
[7]. شيلينگ، لوئيس؛ نظريههاي مشاوره، پيشين، ص 110.
[8]. شفيعآبادي، عبدالله و ناصري، غلامرضا؛ نظريههاي مشاوره و رواندرماني، پيشين، ص 102.
[9]. همان، ص 104.
[10]. شيلينگ، لوئيس؛ نظريههاي مشاوره، پيشين، ص 111.
[11]. شفيعآبادي، عبدالله و ناصري، غلامرضا؛ نظريههاي مشاوره و رواندرماني، پيشين، ص 104.
معصومه ابوالفتحي
پژوهشكده باقرالعلوم
منبع: تالار وانشناسي و مشاوره آنلاين ازدواج خانواده تحصيلي همياري ايران - روند مشاوره آدلري و تكنيك هاي آن
نویسنده: Dr. Davoodi
تاریخ: سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 ساعت: 11:18
تعداد بازديد : 683
به این پست رای دهید: