روند مشاوره آدلري و تكنيك هاي آن

برای سفارش تبلیغات کلیک کنید
برای سفارش تبلیغات کلیک کنید
برای سفارش تبلیغات کلیک کنید

آرشیو

روند مشاوره آدلري و تكنيك هاي آن

آلفرد آدلر، عضو اصلي گروه كوچك روان­پزشكاني بود كه چهارشنبه‌ها بعد از ظهر براي بحث كردن درباره مسايل روان­شناختي، در منزل فرويد گردهم مي‌آمدند. بعد از اينكه بين فرويد و آدلر اختلافات نظري و شخصي ايجاد شد، آدلر محفل فرويد را ترك كرده و نظريه مخالفي را مطرح كرد كه به روان­شناسي فردنگر معروف شد.[1]
روان‌شناسي آدلر، نوعي روان‌شناسي اجتماعي است كه نسبت به نوع انسان ديدگاه مثبتي دارد. آدميان همواره در حال "شدن" هستند و طي آن به سوي آن دسته از هدف‌هاي خيالي كه مي­انديشند به برتري آنها منتهي خواهد شد، حركت مي­كنند.[2]
امكان تغيير در مشاوره آدلري
درمان بر اثر مكتب آدلر، بر اين فرض استوار است كه مراجع زندگي خود را با شيوه زندگي غلط طراحي و هدايت كرده و بنابراين در ايجاد علاقه اجتماعي شكست خورده­ است. در نتيجه وظيفه درمانگر اين است كه به مراجع كمك كند تا نظر عيني­تري از واقعيت داشته باشد و علاقه اجتماعي فعال‌تري را در او به وجود بياورد. حاصل درمان اين خواهد بود كه مراجع نه تنها رفتار خود را درك مي‌كند، بلكه درمي­يابد كه او قادر است زندگي خود را از طريق شيوه­هاي ارضاكننده­تري هدايت نمايد. در حالي كه درك او تغيير مي­يابد، اعمال و رفتارش نيز دگرگون مي­شود.[3]
فرايند مشاوره آدلري
چون درمانگران آدلري نسبت به فرد و مسايل او نگرشي اجتماعي دارند، از اينرو، مي­توانند در مقام مشاوره و والدين و معلمان به بهترين وجه انجام وظيفه كنند. درمانگران آدلري با استفاده از شيوه­اي تحليلي و غايت­انگار، يعني بررسي مقاصد و هدف‌هاي نهايي رفتار، سعي مي­كنند به هدف‌ها و انتظارات خود دست يابند.[4]
1. رابطه: مشاوران آدلري، رابطه­ي خود را با مراجع يك نوع همكاري مي­دانند. رابطه گاهي اوقات در يك قرارداد نوشته مي­شود. اين قرارداد، اهداف فرايند مشاوره و مسئوليت­هاي هر يك(مشاور و مراجع) را مشخص مي­كند. بنابراين، مشاور از رابطه به عنوان يك شيوه­ي حمايت‌كننده­اي كه بر روي نقاط قوت به‌جاي نقاط ضعف و تشويق به‌جاي تجزيه و تحليل تأكيد مي­ورزد، استفاده مي‌كند.
2. درك: پيروان آدلر، شيوه­ي زندگي را به عنوان بنايي شخصي كه بر ادراكات، باورها و احساسات فرد استوار است، تلقي مي­كنند. بنابراين، مرحله دوم مشاوره دربرگيرنده­ي رشد و تعمق(براي مشاور و مراجع) در درك شيوه زندگي مراجع و گفتگو با او در اين مورد است. تمركز، همواره بر "چارچوب مرجع" مراجع و اهداف او مي­باشد. هنگامي كه مشاور شيوه­ي زندگي مراجع را درك مي­كند، آن‌وقت مي­تواند به مراجع كمك نمايد تا او نيز درك نمايد كه چگونه شيوه­ي زندگيش تحت تأثير باورها و اعتقادات اساسي قرار گرفته است.[5] عوامل سنجش سبك زندگي عبارتند از:
الف. خاطرات گذشته: خاطرات گذشته، اطلاعاتي در مورد سبك زندگي مراجعان در اختيارمان مي‌گذارند. پيروان آدلر، در جمع­آوري خاطرات گذشته سعي مي­كنند حداكثر جزئيات را بگيرند و به همين منظور سوالات مختلفي مطرح مي­كنند. به نظر آدلر، خاطرات به‌طور اتفاقي به ياد نمي­آيند؛ مردم همواره خاطراتي را به ياد مي­آورند كه در زندگي آنها موثر بوده­اند. معمولا درمانگران پيرو آدلر در طول درمان از خاطرات قديمي مراجعان مي­پرسند و آن را به شروع درمان محدود نمي­كنند. به نظر آدلر اگرچه خاطرات جديد نيز مفيدند ولي خاطرات قديمي مثل خاطرات 4 يا 5 سالگي از همه مفيدترند، چون به زمان تثبيت سبك زندگي نزديك‌ترند. در تحليل خاطرات بايد ببينيم چه موضوعاتي مضمون اصلي خاطره را مي­سازند. وضعيت مراجع در خاطره نيز مهم است. بايد ببينيم آيا وي در آن وضعيت مشاركت دارد يا فقط ناظر است. توجه به احساسات مطرح شده در خاطره و هماهنگي آنها نيز مهم است.
ب. روياها: پيروان آدلر در سنجش سبك زندگي، به روياهاي دوران كودكي و روياهاي تكرار شده اخير نيز توجه دارند. آنها در جريان درمان، مراجعان را تشويق مي­كنند روياهاي خود را بيان كنند. به نظر آدلر، روياها هدفمند هستند و غالبا سبك زندگي و علاقه و ترس­هاي شخص در آينده را نشان مي­دهند. نمادهاي روياها در درمان آدلر معاني ثابت و واحدي ندارند. فهميدن يك رويا منوط به شناخت خواب‌بيننده است.[6]
3. بينش: مشاور پيرو آدلر، همراه با احساس همدلي و پذيرش، مواجهه نيز مي‌كند. او مراجع را با اشتباهات اساسي، اهداف اشتباه، رفتارهاي مبتني بر شكست خود و باورهاي محدودكننده­اش مواجهه مي­كند. اين مواجهه به مراجعان كمك مي­كند تا تضادهاي ظاهري خود را حل كرده و اهداف اشتباه خود را تصحيح نمايند.[7] انواع اشتباهات اساسي عبارتند از:
· تعميم‌هاي افراطي، مثل "مردم دشمن ما هستند".· هدف‌هاي غلط يا غيرممكن مربوط به امنيت خاطر، مثل گفتن اينكه "من بايد همه افراد را مشعوف كنم" و يا "اين اقدام اشتباه موجب مرگم خواهد شد".· سوء ادراك از زندگي و نيازها و خواست‌ها كه به صورت توهمات لمسي و بصري تجلي مي­كنند، مثل اينكه "زندگي هيچ وقت به من فرصت نفس كشيدن نمي­دهد" و يا "زندگي بسيار دشوار است".· انكار ارزش خود و يا به حداقل رساندن آن، مثل گفتن اينكه "من كودن هستم" و يا "من شايستگي آن را ندارم".· ارزش‌هاي غلط، مثل اينكه گفته شود "شخص بايد اول شود حتي اگر پا بر دوش ديگران بگذارد".[8]
آدلر، درباره بصيرت نظر خاصي دارد. بصيرت، عبارت ­از شناختي است كه به عمل سازنده منجر مي­شود؛ بصيرت مويد شناخت ماهيت هدف، ادراك‌هاي اشتباهي و پي بردن به شيوه زندگي توسط مراجع است. از طريق تمام تعبير و تفسير، درمانجو به بصيرتي نائل مي­آيد كه در بهبود وضع و روحيه او موثر مي‌افتد.
4. بازآموزي و جهت دادن مجدد: در نظريه روان­درماني آدلر، روان­درماني يك امر تربيتي و تعاوني است كه به اقتضاي موقعيت، متضمن شركت يك يا دو درمانگر و يك يا چند نفر مراجع است. همزمان با تجزيه و تحليل، آموزش و جهت­گيري مجدد هم انجام مي­شود. تجزيه و تحليل و جهت­گيري مجدد، پابه­پاي هم، انجام مي­گيرند و تفكيك اين دو فرآيند موجب مي­شود كه آموزش پس از تجزيه و تحليل مشكل مراجع انجام گيرد و اين برخلاف عقيده آدلر و پيروان اوست. در تمام درمان‌ها، با تشويق مراجع، چه با ملايمت چه با زور، جهت دادن را شروع مي‌كنند و آن را نافع­ترين عمل براي مراجع مي­دانند. بازآموزي و جهت­گيري مجدد هماهنگ با هدف‌هاي درمان صورت مي­گيرد؛ به‌طوري كه مراجع به آن هدف‌ها برسد و انساني بشود كه احساس تعلق و برابري مي­كند، پذيراي خود و ديگران است و متوجه شود كه "نيروي برانگيزنده" در درون خود اوست و او در چارچوب محدوديت‌هاي زندگي مي­تواند سرنوشت خويش را تعيين كند و در نتيجه فردي اميدوار، خوش‌بين، داراي اعتمادبه­نفس، باشهامت و مطمئن خواهد شد و ديگر علائم مرضي نخواهد داشت.[9]
اهداف مشاوره آدلري
فرايند رواني – آموزشي مشاوره آدلر داراي اهداف زير است:· پرورش علاقه اجتماعي· كاهش احساس حقارت و غلبه بر يأس· تغيير در ادركات و اهداف فرد· تغيير نگرش اشتباه كه زيربناي رفتار حتي رفتار قابل­قبول و يا ارزش‌هاي در حال تغيير است· تشويق فرد براي تشخيص برابري خود با همرديفانش· كمك به او براي آنكه به فردي مشاركت‌كننده تبديل شود.[10]
تكنيك‌هاي مشاوره آدلري
طرفداران آدلر، معتقد هستند كه مراجع از يأس و فقدان شهامت و كمبود اعتمادبه­نفس رنج مي­برد، بنابراين از اساسي‌ترين تكنيك‌هاي درمان آن است كه با تشويق و تهييج و اميدوار كردن و ايجاد اعتماد، كار بازآموزي و جهت­گيري جديد انجام گيرد. اجتناب درمانگر از توقعات بيجا از مراجع، ابراز ايمان و اعتقاد نسبت به مراجع و محكوم نكردن او موجب اميدواريش مي­شود. اعتماد مراجع به شايستگي درمانگر، خودماني بودن، عشق و محبت درمانگر و توجه او به مراجع، گوش دادن همدلانه، همكاري صميمانه و احساس اينكه درمانگر او را درك مي‌كند، موجب ايجاد اميد و علاقمندي در مراجع مي­شود. در عين­حال درمانگر نبايد مراجع را بيش از اندازه تحت حمايت قرار دهد، يا او را لوس و كودك صفت كند، يا تن به وسوسه كارهاي بي­ربط بدهد و بالاخره نبايد خود را قرباني اتهامات مراجع كند. اغلب درمانگران نصيحت نمي­كنند، ولي پيروان آدلر آن را تا حدي كه ايجاد وابستگي نكند، تأييد مي­كنند. درمانگر صرفا شقوق مختلف عمل را براي مراجع توصيف مي­كند و مراجع خودش يكي از آنها را برمي­گزيند. اين نوع عملكرد موجب تقويت ايمان مراجع به خودش مي­شود. اين صرفا يك فريب است كه درمانگر به اينكه نظام او هيچ‌گونه جهت­گيري ارزشي ندارد، اعتقاد پيدا كند؛ روي اين اصل بايد از تلقين اخلاقيات و ارزش‌ها خودداري كند. ممكن است صحبت‌ها حول امور مفيد و غيرمفيد، سازنده و غيرسازنده، موثر و غيرموثر دور بزند ولي نبايد به آنها برچسب خوب و بد زده شود. با اين شيوه، درمانگر با ارزش‌هاي اجتماعي مراجع مقابله مي­كند، به او كمك مي­كند تا معنا و مفهومي بدان‌ها ببخشد و نظرش را نسبت به زندگي تغيير دهد. تكنيك‌هاي پالايش رواني، بروز احساسات و اعتراف، علاوه بر آنكه به مراجع فراغت خاطر مي­دهند، ممكن است نشانه آن باشند كه آيا مراجع مي­تواند به درمانگر اعتماد كند يا نه.[11]

[1]. فيست، جس و فيست، گريگوري‌جي؛ نظريه­هاي شخصيت، ترجمه يحيي سيدمحمدي، تهران، روان، 1386، چاپ دوم، ص 82.
[2]. ساعتچي، محمود؛ نظريه‌هاي مشاوره و روان­­درماني، تهران، ويرايش، 1379، چاپ اول، ص 24.
[3]. شيلينگ، لوئيس؛ نظريه‌هاي مشاوره، ترجمه خديجه آرين، تهران، اطلاعات، 1386، چاپ ششم، ص 108.
[4]. شفيع‌آبادي، عبدالله و ناصري، غلامرضا؛ نظريه‌هاي مشاوره و روان‌درماني، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1386، چاپ سيزدهم، ص 100.
[5]. شيلينگ، لوئيس؛ نظريه‌هاي مشاوره، پيشين، ص 109.
[6]. شارف، ريچارد.اس؛ نظريه‌هاي روان‌درماني و مشاوره، ترجمه مهرداد فيروزبخت، تهران، رسا، 1381، چاپ اول، ص 156.
[7]. شيلينگ، لوئيس؛ نظريه‌هاي مشاوره، پيشين، ص 110.
[8]. شفيع‌آبادي، عبدالله و ناصري، غلامرضا؛ نظريه‌هاي مشاوره و روان‌درماني، پيشين، ص 102.
[9]. همان، ص 104.
[10]. شيلينگ، لوئيس؛ نظريه‌هاي مشاوره، پيشين، ص 111.
[11]. شفيع‌آبادي، عبدالله و ناصري، غلامرضا؛ نظريه‌هاي مشاوره و روان‌درماني، پيشين، ص 104.
معصومه ابوالفتحي
پژوهشكده باقرالعلوم

منبع: تالار وانشناسي و مشاوره آنلاين ازدواج خانواده تحصيلي همياري ايران - روند مشاوره آدلري و تكنيك هاي آن

آلفرد آدلر، عضو اصلي گروه كوچك روان­پزشكاني بود كه چهارشنبه‌ها بعد از ظهر براي بحث كردن درباره مسايل روان­شناختي، در منزل فرويد گردهم مي‌آمدند. بعد از اينكه بين فرويد و آدلر اختلافات نظري و شخصي ايجاد شد، آدلر محفل فرويد را ترك كرده و نظريه مخالفي را مطرح كرد كه به روان­شناسي فردنگر معروف شد.[1]
روان‌شناسي آدلر، نوعي روان‌شناسي اجتماعي است كه نسبت به نوع انسان ديدگاه مثبتي دارد. آدميان همواره در حال "شدن" هستند و طي آن به سوي آن دسته از هدف‌هاي خيالي كه مي­انديشند به برتري آنها منتهي خواهد شد، حركت مي­كنند.[2]
امكان تغيير در مشاوره آدلري
درمان بر اثر مكتب آدلر، بر اين فرض استوار است كه مراجع زندگي خود را با شيوه زندگي غلط طراحي و هدايت كرده و بنابراين در ايجاد علاقه اجتماعي شكست خورده­ است. در نتيجه وظيفه درمانگر اين است كه به مراجع كمك كند تا نظر عيني­تري از واقعيت داشته باشد و علاقه اجتماعي فعال‌تري را در او به وجود بياورد. حاصل درمان اين خواهد بود كه مراجع نه تنها رفتار خود را درك مي‌كند، بلكه درمي­يابد كه او قادر است زندگي خود را از طريق شيوه­هاي ارضاكننده­تري هدايت نمايد. در حالي كه درك او تغيير مي­يابد، اعمال و رفتارش نيز دگرگون مي­شود.[3]
فرايند مشاوره آدلري
چون درمانگران آدلري نسبت به فرد و مسايل او نگرشي اجتماعي دارند، از اينرو، مي­توانند در مقام مشاوره و والدين و معلمان به بهترين وجه انجام وظيفه كنند. درمانگران آدلري با استفاده از شيوه­اي تحليلي و غايت­انگار، يعني بررسي مقاصد و هدف‌هاي نهايي رفتار، سعي مي­كنند به هدف‌ها و انتظارات خود دست يابند.[4]
1. رابطه: مشاوران آدلري، رابطه­ي خود را با مراجع يك نوع همكاري مي­دانند. رابطه گاهي اوقات در يك قرارداد نوشته مي­شود. اين قرارداد، اهداف فرايند مشاوره و مسئوليت­هاي هر يك(مشاور و مراجع) را مشخص مي­كند. بنابراين، مشاور از رابطه به عنوان يك شيوه­ي حمايت‌كننده­اي كه بر روي نقاط قوت به‌جاي نقاط ضعف و تشويق به‌جاي تجزيه و تحليل تأكيد مي­ورزد، استفاده مي‌كند.
2. درك: پيروان آدلر، شيوه­ي زندگي را به عنوان بنايي شخصي كه بر ادراكات، باورها و احساسات فرد استوار است، تلقي مي­كنند. بنابراين، مرحله دوم مشاوره دربرگيرنده­ي رشد و تعمق(براي مشاور و مراجع) در درك شيوه زندگي مراجع و گفتگو با او در اين مورد است. تمركز، همواره بر "چارچوب مرجع" مراجع و اهداف او مي­باشد. هنگامي كه مشاور شيوه­ي زندگي مراجع را درك مي­كند، آن‌وقت مي­تواند به مراجع كمك نمايد تا او نيز درك نمايد كه چگونه شيوه­ي زندگيش تحت تأثير باورها و اعتقادات اساسي قرار گرفته است.[5] عوامل سنجش سبك زندگي عبارتند از:
الف. خاطرات گذشته: خاطرات گذشته، اطلاعاتي در مورد سبك زندگي مراجعان در اختيارمان مي‌گذارند. پيروان آدلر، در جمع­آوري خاطرات گذشته سعي مي­كنند حداكثر جزئيات را بگيرند و به همين منظور سوالات مختلفي مطرح مي­كنند. به نظر آدلر، خاطرات به‌طور اتفاقي به ياد نمي­آيند؛ مردم همواره خاطراتي را به ياد مي­آورند كه در زندگي آنها موثر بوده­اند. معمولا درمانگران پيرو آدلر در طول درمان از خاطرات قديمي مراجعان مي­پرسند و آن را به شروع درمان محدود نمي­كنند. به نظر آدلر اگرچه خاطرات جديد نيز مفيدند ولي خاطرات قديمي مثل خاطرات 4 يا 5 سالگي از همه مفيدترند، چون به زمان تثبيت سبك زندگي نزديك‌ترند. در تحليل خاطرات بايد ببينيم چه موضوعاتي مضمون اصلي خاطره را مي­سازند. وضعيت مراجع در خاطره نيز مهم است. بايد ببينيم آيا وي در آن وضعيت مشاركت دارد يا فقط ناظر است. توجه به احساسات مطرح شده در خاطره و هماهنگي آنها نيز مهم است.
ب. روياها: پيروان آدلر در سنجش سبك زندگي، به روياهاي دوران كودكي و روياهاي تكرار شده اخير نيز توجه دارند. آنها در جريان درمان، مراجعان را تشويق مي­كنند روياهاي خود را بيان كنند. به نظر آدلر، روياها هدفمند هستند و غالبا سبك زندگي و علاقه و ترس­هاي شخص در آينده را نشان مي­دهند. نمادهاي روياها در درمان آدلر معاني ثابت و واحدي ندارند. فهميدن يك رويا منوط به شناخت خواب‌بيننده است.[6]
3. بينش: مشاور پيرو آدلر، همراه با احساس همدلي و پذيرش، مواجهه نيز مي‌كند. او مراجع را با اشتباهات اساسي، اهداف اشتباه، رفتارهاي مبتني بر شكست خود و باورهاي محدودكننده­اش مواجهه مي­كند. اين مواجهه به مراجعان كمك مي­كند تا تضادهاي ظاهري خود را حل كرده و اهداف اشتباه خود را تصحيح نمايند.[7] انواع اشتباهات اساسي عبارتند از:
· تعميم‌هاي افراطي، مثل "مردم دشمن ما هستند".· هدف‌هاي غلط يا غيرممكن مربوط به امنيت خاطر، مثل گفتن اينكه "من بايد همه افراد را مشعوف كنم" و يا "اين اقدام اشتباه موجب مرگم خواهد شد".· سوء ادراك از زندگي و نيازها و خواست‌ها كه به صورت توهمات لمسي و بصري تجلي مي­كنند، مثل اينكه "زندگي هيچ وقت به من فرصت نفس كشيدن نمي­دهد" و يا "زندگي بسيار دشوار است".· انكار ارزش خود و يا به حداقل رساندن آن، مثل گفتن اينكه "من كودن هستم" و يا "من شايستگي آن را ندارم".· ارزش‌هاي غلط، مثل اينكه گفته شود "شخص بايد اول شود حتي اگر پا بر دوش ديگران بگذارد".[8]
آدلر، درباره بصيرت نظر خاصي دارد. بصيرت، عبارت ­از شناختي است كه به عمل سازنده منجر مي­شود؛ بصيرت مويد شناخت ماهيت هدف، ادراك‌هاي اشتباهي و پي بردن به شيوه زندگي توسط مراجع است. از طريق تمام تعبير و تفسير، درمانجو به بصيرتي نائل مي­آيد كه در بهبود وضع و روحيه او موثر مي‌افتد.
4. بازآموزي و جهت دادن مجدد: در نظريه روان­درماني آدلر، روان­درماني يك امر تربيتي و تعاوني است كه به اقتضاي موقعيت، متضمن شركت يك يا دو درمانگر و يك يا چند نفر مراجع است. همزمان با تجزيه و تحليل، آموزش و جهت­گيري مجدد هم انجام مي­شود. تجزيه و تحليل و جهت­گيري مجدد، پابه­پاي هم، انجام مي­گيرند و تفكيك اين دو فرآيند موجب مي­شود كه آموزش پس از تجزيه و تحليل مشكل مراجع انجام گيرد و اين برخلاف عقيده آدلر و پيروان اوست. در تمام درمان‌ها، با تشويق مراجع، چه با ملايمت چه با زور، جهت دادن را شروع مي‌كنند و آن را نافع­ترين عمل براي مراجع مي­دانند. بازآموزي و جهت­گيري مجدد هماهنگ با هدف‌هاي درمان صورت مي­گيرد؛ به‌طوري كه مراجع به آن هدف‌ها برسد و انساني بشود كه احساس تعلق و برابري مي­كند، پذيراي خود و ديگران است و متوجه شود كه "نيروي برانگيزنده" در درون خود اوست و او در چارچوب محدوديت‌هاي زندگي مي­تواند سرنوشت خويش را تعيين كند و در نتيجه فردي اميدوار، خوش‌بين، داراي اعتمادبه­نفس، باشهامت و مطمئن خواهد شد و ديگر علائم مرضي نخواهد داشت.[9]
اهداف مشاوره آدلري
فرايند رواني – آموزشي مشاوره آدلر داراي اهداف زير است:· پرورش علاقه اجتماعي· كاهش احساس حقارت و غلبه بر يأس· تغيير در ادركات و اهداف فرد· تغيير نگرش اشتباه كه زيربناي رفتار حتي رفتار قابل­قبول و يا ارزش‌هاي در حال تغيير است· تشويق فرد براي تشخيص برابري خود با همرديفانش· كمك به او براي آنكه به فردي مشاركت‌كننده تبديل شود.[10]
تكنيك‌هاي مشاوره آدلري
طرفداران آدلر، معتقد هستند كه مراجع از يأس و فقدان شهامت و كمبود اعتمادبه­نفس رنج مي­برد، بنابراين از اساسي‌ترين تكنيك‌هاي درمان آن است كه با تشويق و تهييج و اميدوار كردن و ايجاد اعتماد، كار بازآموزي و جهت­گيري جديد انجام گيرد. اجتناب درمانگر از توقعات بيجا از مراجع، ابراز ايمان و اعتقاد نسبت به مراجع و محكوم نكردن او موجب اميدواريش مي­شود. اعتماد مراجع به شايستگي درمانگر، خودماني بودن، عشق و محبت درمانگر و توجه او به مراجع، گوش دادن همدلانه، همكاري صميمانه و احساس اينكه درمانگر او را درك مي‌كند، موجب ايجاد اميد و علاقمندي در مراجع مي­شود. در عين­حال درمانگر نبايد مراجع را بيش از اندازه تحت حمايت قرار دهد، يا او را لوس و كودك صفت كند، يا تن به وسوسه كارهاي بي­ربط بدهد و بالاخره نبايد خود را قرباني اتهامات مراجع كند. اغلب درمانگران نصيحت نمي­كنند، ولي پيروان آدلر آن را تا حدي كه ايجاد وابستگي نكند، تأييد مي­كنند. درمانگر صرفا شقوق مختلف عمل را براي مراجع توصيف مي­كند و مراجع خودش يكي از آنها را برمي­گزيند. اين نوع عملكرد موجب تقويت ايمان مراجع به خودش مي­شود. اين صرفا يك فريب است كه درمانگر به اينكه نظام او هيچ‌گونه جهت­گيري ارزشي ندارد، اعتقاد پيدا كند؛ روي اين اصل بايد از تلقين اخلاقيات و ارزش‌ها خودداري كند. ممكن است صحبت‌ها حول امور مفيد و غيرمفيد، سازنده و غيرسازنده، موثر و غيرموثر دور بزند ولي نبايد به آنها برچسب خوب و بد زده شود. با اين شيوه، درمانگر با ارزش‌هاي اجتماعي مراجع مقابله مي­كند، به او كمك مي­كند تا معنا و مفهومي بدان‌ها ببخشد و نظرش را نسبت به زندگي تغيير دهد. تكنيك‌هاي پالايش رواني، بروز احساسات و اعتراف، علاوه بر آنكه به مراجع فراغت خاطر مي­دهند، ممكن است نشانه آن باشند كه آيا مراجع مي­تواند به درمانگر اعتماد كند يا نه.[11]

[1]. فيست، جس و فيست، گريگوري‌جي؛ نظريه­هاي شخصيت، ترجمه يحيي سيدمحمدي، تهران، روان، 1386، چاپ دوم، ص 82.
[2]. ساعتچي، محمود؛ نظريه‌هاي مشاوره و روان­­درماني، تهران، ويرايش، 1379، چاپ اول، ص 24.
[3]. شيلينگ، لوئيس؛ نظريه‌هاي مشاوره، ترجمه خديجه آرين، تهران، اطلاعات، 1386، چاپ ششم، ص 108.
[4]. شفيع‌آبادي، عبدالله و ناصري، غلامرضا؛ نظريه‌هاي مشاوره و روان‌درماني، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1386، چاپ سيزدهم، ص 100.
[5]. شيلينگ، لوئيس؛ نظريه‌هاي مشاوره، پيشين، ص 109.
[6]. شارف، ريچارد.اس؛ نظريه‌هاي روان‌درماني و مشاوره، ترجمه مهرداد فيروزبخت، تهران، رسا، 1381، چاپ اول، ص 156.
[7]. شيلينگ، لوئيس؛ نظريه‌هاي مشاوره، پيشين، ص 110.
[8]. شفيع‌آبادي، عبدالله و ناصري، غلامرضا؛ نظريه‌هاي مشاوره و روان‌درماني، پيشين، ص 102.
[9]. همان، ص 104.
[10]. شيلينگ، لوئيس؛ نظريه‌هاي مشاوره، پيشين، ص 111.
[11]. شفيع‌آبادي، عبدالله و ناصري، غلامرضا؛ نظريه‌هاي مشاوره و روان‌درماني، پيشين، ص 104.
معصومه ابوالفتحي
پژوهشكده باقرالعلوم

منبع: تالار وانشناسي و مشاوره آنلاين ازدواج خانواده تحصيلي همياري ايران - روند مشاوره آدلري و تكنيك هاي آن

نویسنده:

تاریخ: سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 ساعت: 11:18

تعداد بازديد : 683

به این پست رای دهید:

بخش نظرات این مطلب


ليست صفحات

تعداد صفحات : 28

آمار

آمار مطالب آمار مطالب
کل مطالب : 1660
کل نظرات : 0
آمار کاربران آمار کاربران
افراد آنلاین : 4
تعداد اعضا : 0
آمار بازدیدآمار بازدید
بازدید امروز : 89
بازدید دیروز : 158
ورودی امروز گوگل : 0
ورودی گوگل دیروز : 0
بازدید هفته : 1047
بازدید ماه : 249
بازدید سال : 25685
بازدید کلی : 3724404
اطلاعات شما اطلاعات شما
آی پی : 18.190.219.65
مرورگر : Unknown AppleWebKit
سیستم عامل : Search Bot
امروز : پنجشنبه 13 اردیبهشت 1403

درباره ما

ورود کاربران

نام کاربری :
رمز عبور :

رمز عبور را فراموش کردم ؟

آخرین نظرات کاربران

امکانات جانبی